آورده اندکه در زمان های دور مردانی بودند که غیرت داشتندوبه خواهران دینی خود تذکر می دادند که  حجاب خودرا رعایت کنندواین مردان باغیرت چشم های خودرا نیز برروی این تصاویر می بستند ولی بعداز چندین نسل که از این باغیرتان گذشت نسل هایی آمدند که دیگر غیرت درمیان آن ها معنانداشت، بودن با دختران برای آن ها افتخار بودو حتی پا از اینم پیش تر گذاشتند وتوانستند مانند دختران خود را بیا رایند و حتی ازآن هاهم خودرا زیباتر درست کنند وگاهی هم گشت ارشاد آن هارا بادختران اشتباه می گرفتندو آورده اند روزی پسری رادیده اند که گریه می کند ازاو جویا شدند که چرا گریه میکند گفته است دوست دخترش اورا تهدید کرده است که عکسش را پخش می کند!!!!

وآن جا بود که من روبه سهراب گفتم:سهراب قایقت جا دارد.

یک روز برفی  وقتی داشتم خسته و نالان از پادرد به خانه باز میگشتم در بین راه نگاهم به دوعاشق افتاد که درآن روز زیبا ، برف برروی آن ها نشسته بود ولی انگار نه انگار آن ها محو هم بودن وازاین که باهم هستن حتی دراین روز سرد هم شاد بودن حتی ازاین سرما هم لذت میبردن چون باهم بودن وازاین باهم بودن کمال استفاده رو میبردن یادم امد ازقدیم این دو همان طور بودن هیچ وقت از هم جدا نمی شدندوهمیشه درکنار هم قدم میزدند وقتی یکی از آن ها نبود آن یکی ناراحت بود ودیگر جایی نمیرفت آنقدر می ماند تا آن یکی هم بیاید تا باهم بروند هیچ وقت جدا نشدن ویا جداشدنشان از روی اجبار بود.با دیدن آن دو به فکر رفتم گذر زمان روی آن دو هم تاثیر گذاشته بود آن هاهم دیگر به شادابی روز های اولشان نبودندولی شاید بتواند گذر زمان روی چهرشان تاثیر بذارد ولی روی عشقشان به هم … فکر نکنم! بتواند روی این عشق دیرینه تاثیر بگذارد .

کاش ماانسان هاهم مانند این دوعاشق این گونه درکنار هم می ماندیم نه برای منفعت!!!!

اگر دوست دارید تصویر این دوعاشق را ببینید روی این متن کلیک کنید

سلام خب از اون جایی که من تازه واردم فقط میخوام الکی پست بذارم تا یکم به روز بشه تا بتونم سر فرصت یک حال اساسی به مطالب و… بدم وبیشترم سعی دارم طنز بنویسم پس دوستان لطفا کمکم کنید و منتظر نظر هاتون عستم 

و خوش حال میشم کمکم کنید با تشکر شهیده بی نام ونشون 

خب خداروشکر الحمدلله امتحانام تموم شد واز این به بعد میتونم فعالیت کنم

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

قیافه ی من بعد از اتمام امتحان ها

پیوند: http://www.cloob.com/technology.followers

آورده اند که درزمان های درین درین طلبه ای برای تبلیغ دین وارد فضای مجازی شد،هدفش این بود که با دشمنان خدا بجنگدو نیست و نابودشان کند، زمان ها از پی هم می گذشت واز تبلیغ و… خبری نبودروزی “شیخ وی” به طلاب گفت بروید به سراغ این طلبه  واحوالات اورا برای من جویا شوید. طلاب به سراغID های اون طلبه رفتن و ناگهان با دیدن عکس و اسم آن طلبه نعره ها زدند و گریبان ها دریدند.

و آورده اند که “شیخ وی” به بیابان ها متواری گشته وهنوز هم ازاو خبری نمی باشد.